ایناهاش:
خب، فیلم Five Blind Dates رو که میگی، یه جورایی مثل قندِ بعد چای شیرین میمونه، خیلی دلچسب و دوستداشتنی. داستانش از این قراره که یه دختر خوشگل و باحال به اسم لیا یه چایخونهی خیلی شیک و پیک تو سیدنی داره، ولی خب انگار نه انگار، مشتری درست و حسابی نداره. مجبور میشه واسه عروسی خواهر کوچیکهش برگرده شهر کوچیکشون.
اونجا یه فالگیرِ کار درست بهش میگه که عشق زندگیش رو تو پنج تا قرارِ بعدی پیدا میکنه! حالا مامان و بابای لیا هم که ماشالا متخصصِ دخالت و فضولیان، آستین بالا میزنن و پنج تا قرارِ کور رو واسه دخترشون ردیف میکنن. وایییی نگم برات از این قرارها! هر کدوم یه داستانِ خندهدار و عجیب غریبه، از یه آقایی که دنبال زنِ سوم میگرده بگیر تا یه معلمِ گیاهشناسِ آلرژیک که کلا یه چیز دیگهس!
فیلم پر از لحظههای بامزه و شیرینه، مخصوصا کل کلهای مامان و بابای لیا که از هم جدا شدن و همش دارن تیکه میندازن خیلی باحاله. خودِ لیا هم خیلی خوب بازی کرده، هم خوشگله، هم دوستداشتنی، هم یه کم دست و پا چلفتی که آدم باهاش همذاتپنداری میکنه. بازیگر نقش ریچارد هم که عشق بچگی لیاست، خیلی جذابه و شیمی بینشون خیلی خوب دراومده.
به نظرم فیلم Five Blind Dates یه کمدی رمانتیکِ خیلی جمع و جوره که واسه یه شبِ تعطیل که دلت یه فیلم سبک و مفرح میخواد، خیلی انتخاب خوبیه. انتظارِ شاهکار سینمایی نداشته باش، ولی یه فیلمِ گرم و صمیمی و خندهداره که حسابی سرگرمت میکنه. من که خودم موقع دیدنش کلی خندیدم و کیف کردم. یه جورایی یاد فیلمهای قدیمیتر کمدی رمانتیک افتادم، اونایی که خیلی ساده و بیشیله پیله بودن و فقط میخواستن حالِ آدم رو خوب کنن.
یه نکتهی دیگه هم که واسم جالب بود، این بود که فیلم انگار یه جورایی فرهنگِ آسیایی-استرالیایی رو هم نشون میده. مثلا اون بحثِ احترام به بزرگترها و انتظاراتِ خانواده از بچهها، اینا چیزاییه که تو فرهنگهای آسیایی خیلی پررنگه و فیلم به یه شکلِ بامزهای بهش اشاره میکنه.
در کل، اگه دنبال یه فیلمِ خوشساخت و خوشآبورنگ میگردی که هم بخندی، هم یه کم دلت غنج بره، Five Blind Dates رو از دست نده. به قول خارجیا، "feel-good movie" به تمام معناست! امیدوارم تو هم ازش خوشت بیاد 😉